فرخنده حاجی زاده

به طور کلی چشم هایت را دوست دارم جزئیاتم کنار تو     بی ربط تفاوت می پسندی با طای دسته دار با تای بی دسته؟ کور…

مرگ تنها اتفاق نبود. اتفاق دیگر این بودکه یک بار به اتفاق آرا رسیده بودیم و مفهوم مشترکی از زبان تک‌تک‌مان شنیده می‌شد: عمران آدم…

فرخنده حاجی‌زاده کارونِ قهرمان بگو عزیز! بگو، بگو که وفای به عهد آموخته بودی «هیچ وقت بابابمُ تنها نمی‌ذارم» و نگذاشتی. ولی کاش مانده بودی…

در فاصله ی بین «خاله سرگردان چشم ها» و «از چشم های شما می ترسم» در وجود فرخنده حاجی زاده با نویسنده ای سروکار داریم…

نویسنده ی ارجمند این بخش پیشکش مطلب تو. مطلب خود را به نشانی زیر ارسال کن:

جهان دوشیزه            درآب های شیری که رنگی شد آغاز شد بطالت سکوت کرد             از عشق پنداشتند

چیزی برای تاخت زدن نمانده                      نگاه کن مرغ عشق نوک می زند به منقار عقاب