کِلِش
برای خودم بزرگ میشوم زنی
آنقدر که پاهایش در بزرگی هیچ کفشی
تا پشت جیغهای مادر تَق تِ تِلَق تِلَق تِلَق
.
صندلهای چهرهای! کمک
آسفالت خیابان نمیگوید تَق تِ تِلَق تِلَق تِلَق
و گوشهایم میشنود کِلِش کِلِش کِل کِلِلِش
اسفند ۱۳۸۲
برای خودم بزرگ میشوم زنی
آنقدر که پاهایش در بزرگی هیچ کفشی
تا پشت جیغهای مادر تَق تِ تِلَق تِلَق تِلَق
.
صندلهای چهرهای! کمک
آسفالت خیابان نمیگوید تَق تِ تِلَق تِلَق تِلَق
و گوشهایم میشنود کِلِش کِلِش کِل کِلِلِش
اسفند ۱۳۸۲
بدون دیدگاه