اَوُرس کوهی
اَوُرس۱ کوهی
تمامی پیراهنهایم را پوشیدهام
سرمایش میشود تنم
معلم هفت روز هفته را با پیراهنهایم میخندد و شاگردان
زیر پیراهنهایم اگر بودی
تمام چهارشنبههای آتش را میپریدم
کویریان دستهایت دور بودند دور
که دختری «یخ» فریاد زد
خواب پیراهنهایش میدریدند۲
پیراهنها سُر۳
میافتادم تاب میخوردم تاکهای نارس را تاب
پوشیده بودم پنهان میشدی
پوسته، پوسته، هزار ساله شدم
خندیدی هفت روز هفته را و سی روز ماه را با پیراهنهایم
اَوُرس کوهی آتش گرفتهام قندیلهای تنم
شاگردان سیصد و شصت و شش روز را
پیرهنهایم تاب میخورد تاب
بیست و نهم دی ماه هزار و سیصد و هفتاد و دو
(از مجموعهی «طلعت منم!»)
پانویسها:
۱- اَوُرس درختی کوهی است که به روایتی صد ساله یا هزار ساله که شد از ریشه میسوزد
۲- و پیغمبران معجزه تورهای بکارتش پاره میکردند
۳- پیراهنها سرمیخورد
* برای گرفتن مجوز، ادارهی سانسور حکم کرد که این دو خط (پانویسهای ۲ و ۳) حذف یا تغییر کند در نتیجه در ساختار کلی شعر تغییراتی ایجاد شد.
بدون دیدگاه