برنامهی «با کتاب در ایران»
کامران فانی
– در این برنامه به معرفیِ چند کتابِ تازه که اخیراٌ در ایران منتشر شده است میپردازم. «گزارش- قصهی ۱: سینهی سهراب» نوشتهی فرخندهی حاجیزاده، انتشارات ویستار، ۹۶ صفحه.
– «وقت و بیوقت که قصه ببافی، و توی بیخوابیهای شبانه سوار بر شاهپرکِ خیال تا تمام قلههای کشف ناشدنیِ واقعیت بپری و گاه با رقهی کوچکی از واقعیت و یا آن چیزی را که میتوانست واقعیتِ تو باشد و نیست چنان بگسترانی که خودت هم ندانی مرز خیال کجاست و واقعیت کجا و مدام در واقعیت پرآشوب قصههای ذهنت غلت بزنی. اراده هم که کنی گزارشی از لحظهای، وضعیتی، زندگی کسی یا جریانی بنویسی به سمت روایت کشیده میشوی و به نوشتهات که برگردی میبینی نه قصه است به روال آنچه آموختهای و نه طبق تعریفهای قراردادی گزارش. پس ناچار برای هویت بخشیدنش نامی خود ساخته بر آن میگذاری. نامی که تلفیقی از گزارش و قصه است.» «گزارش قصه»
خانم فرخندهی حاجیزاده از قصهنویسان جدید ایران است، با سبک و شیوهای تازه مینویسد. از آثار او تاکنون قصهی بلند «خالهی سرگردان چشمها»، مجموعه قصهی «خلافِ دموکراسی» و رمانِ «از چشمهای شما میترسم» منتشر شده است.
تازهترین اثرش «گزارش- قصهی ۱: سینهی سهراب» نام دارد. مجموعهای از مقالاتی که در قالب قصه به روایت یک گزارش واقعی میپردازند و یا یک گزارش واقعی را به صورت قصه نقل میکنند. مجموعهای از گزارش و قصه که در هم تنیده شده و نویسنده ناگزیر ترکیب تازهی گزارش قصه را برای آن ابداع کرده است. گشت و گذاری کوتاه در این مجموعهی خواندنی میکنیم:
نخستین بخش تحت عنوان «نکند پاره کنم سینهی سهرابم را «شرح جانگدازِ سرشار از یاد و دریغ مرگ حمید حاجیزاده، برادرِ نویسنده، است که در نیمه شبِ سی و یک شهریور ماه ۱۳۷۷، همراه با فرزند کوچکش، کارون، در کرمان به دست افرادی ناشناس کشته میشود.» متنی تکاندهنده و کمنظیر دربارهی زندگی و مرگِ معلمی که در دستهای مظلوم و بیپناهش جز قلم و چند صفحه کاغذ نبود و فیشها و شعرهایش. از میان قهرمانان شاهنامه، سیاوش را عاشقانه دوست میداشت. مقاله ی «معصومیت فرهنگی» گزارشیست قصه مانند از برپاییِ نخستین نمایشگاه زنانِ ناشرِ ایران. خانم حاجیزاده کتابدار و ناشر هم هست. مقالهی «جاری در زندگی، جاودان در قصه» روایتی است از زندگی و آثار سیمین دانشور و تأملی دربارهی نویسندگانِ زنِ ایرانی. «بیانصافیست از قصهنویسی حرف بزنیم، از فورانِ حیرتانگیزِ استعدادهای زنان در دوران اخیر و انعکاس شخصیتهای متفاوت و فراگیرِ آنها که به پیدایش موج نویی از زنانِ نویسنده انجامیده و باعث شده است که در قلمرو رمان آوایی پرتوانتر و رساتر از دیگر گونههای ادبی داشته باشند سخنی نگوییم. زیرا گفته میشود که زنان در قصهنویسی به جایگاه برتری دست خواهند یافت و میتوان امیدوار بود که به زودی آیندهی رُمان ایرانی به نامِ زنانهی زنان بارور خواهد شد و صدای خاموش مانده و در حاشیه نگاه داشته شدهی زن ایرانی را فریاد خواهد کرد.» «من در سکوت به پرویز شهریاری قول دادهام» متنی است که نویسنده به مناسبت بزرگداشت استاد پرویز شهریاری نوشته است. «فرزند تناقضم» سخنرانیِ نویسنده در سمینار ادبیات معاصر در دانشگاه نیویورک در ۱۳۷۹ است. «کشتگانِ عشق» گشت و گذاریست رؤیایی در گورستان بهشتزهرا. «با صدایی که میگوید بیا ببین، سنگهای شکسته را کنار قبر میگذاری و میروی.» صدا مرتب میگوید: «بیا» طوری میگوید که انگار گنجی قیمتی کشف کرده است.
بدون دیدگاه