مجلهی رادیویی نگاهها و اندیشههای رادیو فرانسه
گفت و گوی تلفنی فرنگیس حبیبی
نگاه ها و اندیشهها
فرنگیس حبیبی: «خلاف دموکراسی» عنوان مجموعه قصهایست به قلم شما خانم فرخندهی حاجیزاده که اخیراً توسط انتشارات ویستار در تهران به چاپ رسیده. این مجموعه چهار داستان رو در برمیگیره که از اون میان، داستان «خلاف دموکراسی» و داستان دیگری تحت عنوان «ادامه» که در واقع دنبالهی اولی هست توجهِ خاصِ خوانندهاش رو جلب میکنه. به روی کلمهی «خوانندهاش» تکیه میکنم چون این داستانها خوانندگانی رو میطلبه که دوستداران بیقید و شرطِ قصههایی نباشند که سرگذشت معیّنی رو با مقدمه و پایانی نیکو یا غمانگیز بیان کنند. سرگذشتی که به روی یک جادهی صاف، بدون دستانداز و پیچ و خم جریان پیدا کنه. قصهی «خلاف دموکراسی» و ادامهی اون در واقع نگاهی ویژه به عشق رو بیان میکنه، اززبان زنی که در رؤیا با مطلوب و محبوب خودش سخن میگه، سخنی نه چندان متعارف ولی سخت واقعی و طبیعی. این زن این عشق- رؤیا رو با خودش به همه جا میبره و یا با او به همه جا برده میشه. به پشت دیوار زندان یا به بخش اورژانس بیمارستان. خانم فرخندهی حاجیزاده آیا میشه گفت «خلاف دموکراسی» یک گفتگوی درونی هست که عشق رو به طور کلی معنا میکنه و به طور ویژهای معنا میکنه؟
حاجیزاده: من در این قصه سعی کردم در تلفیقی از خواب، خیال و واقعیت، شکل دیگهای از عشق رو بیان کنم. در واقع در این قصه ذات عشق، معشوق و بودن معنا پیدا میکنه، نه در خدمت معشوق بودن و برای معشوق بودن. پروانه به ذات عشق میاندیشه و به همین دلیل هم بدون اون که بخوام با یک جدایی افکنی جنسیتی به قضیه نگاه کنم، فکر میکنم این نوع برخورد با عشق، فقط از طرف یک زن به دلیلِ تواناییِ مادر شدن میتونه ارائه بشه و طبیعیه که این وسواسِ نسبت به عشق یک فضایِ غیرواقعی رو طلب میکنه، تا یک جریان خطی رو. گو این که در صفحهی ۲۶ همین قصه ما میبینیم خیال میاد و خوابِ راوی رو به هم میزنه. یا در خط اول قصه، تصویرِ معشوق توی تاکسی در خیالِ راوی میشینه توی صورتِ یه مرد غریبه و توهّماتی رو برای اون مرد غریبه پیش میاره. گرچه این نوعِ نگاهِ به عشق از طرف خیلیها پذیرفته نمیشه، خیلیها این نوعِ نگاه رو متحجّر میدونن، حدیث کهنه میدونن و یه جور غیرمدرن فکر کردن میبینن و میگن زن امروز میگه دوستم بدار تا دوستت بدارم. ولی پروانه اون نوع نگاه به عشق رو یه جور معامله میدونه و اینجاست که اون انحصارطلبی رو ما توی عشق نداریم، گو این که معمولاً میبینیم معشوق توی بسیاری از قصهها تا لحظهیی معشوقه که برای عاشقش فقط حرکت بکنه، برایِ اون و به خاطرِ اون باشه، به محض این که عدول بکنه از این خط، دیگه معشوق نیست، دیگه زیبا نیست و دیگه تمام ویژِگیهای انسانی رو که توی ذهن عاشق داشته از دست میده. ولی اینجا این جوری نیست، اینجا پروانه میگه که من حاضرم مادرت باشم، خواهرت باشم، زنت باشم، اصلاً هر کسی رو که تو دوست داری، منم میتونم دوست داشته باشم. اینه که ذات معشوق و ذات عشق اینجا معنا پیدا میکنه.
خانم حبیبی: سبک نوشتن شما، همونطور که در مقدمه گفتم، بر مبنای روایتی غیرخطی ساخته شده، میشه گفت که آشفتگیِ واقعیت، که در اینجا واقعیتِ عشق یا عاشقانگی است، عیناً در سبک شما بازتاب پیدا کرده.
حاجیزاده: طبیعیه، به دلیل اون وسواسی که نسبت به عشق هست، نوشته یه فضایِ غیرواقعی رو طلب میکنه تا یه جریان خطی رو.
خانم حبیبی: در داستان «ادامه» عشقی که طرحش در داستان «خلاف دموکراسی» با خطوطی پرتشویش ترسیم شده بود، ابراز وجود میکنه و میخواد که به صورت یک داستان ثبت بشه ولی هیچ ناشری این داستان رو قابل چاپ نمیدونه، آیا مقصود شما این است که این روایت از عشق و این نگاه به عشق برای جامعهی موجود قابل پذیرش نیست؟
حاجیزاده: این قصه از طرفِ مطبوعات، دایرهی نشر، هیأت بررسی وزارت ارشاد، دست رد به سینهش زده میشه، فقط وقتی که نگاهِ پیرزنِ آبدارچی وزارت ارشاد رو میبینه و فکر میکنه که اون درکش کرده، شخصیت دست از سرِ نویسنده برمیداره و فکر میکنه که حدیثش، بیان عشقش به هر حال یه جایی ثبت شده. این یه بُعد قضیه است، یه بُعد دیگهی قضیه هم اینه که خب معمولاً ناشرین کارهای آدمهای تازه کار رو چاپ نمیکنن و نشریات، توهین نشه منظورم همهشون نیست، یه نوع رابطه رو طلب میکنن تا نگاه به خودِ اثر رو و یه برخورد دیگه هم اینه که هیأت بررسی وزارت ارشاد قبول نمیکنه چون به هر حال شکلی از عشق بیان شده که نمیپسنده و نهایت آمال عشق رو تو قصههای نظامی فرضاً میبینه. ممکنه این سؤال پیش بیاد که چهطور پس این از وزارت ارشاد اجازه گرفت، شاید تاریخ پایانِ قصه بتونه این پاسخ رو بده.
خانم حبیبی: خانم فرخندهی حاجیزاده، قبلاً از شما کتاب «خالهی سرگردان چشمها» رو خوندیم و در همین برنامه معرفی کردیم. آیا کتاب دیگری در دست دارید؟
حاجیزاده: من یک رمان دارم که بیش از یک ساله که آمادهی پاکنویس شدنه، یه مجموعه قصهی کوتاه دارم و «کتابشناسی اساطیر و ادیان» که حروفچینی شده است ولی به دلیل درگیر شدن با یه نشریهی ادبی- هنری به نام «بایا» و یه جُنگ ادبی به نام «گفتمان» که با همکاری چند تن از دوستان منتشر میشه و شمارهی صفرِ اون اردیبهشت ماه امسال منتشر شد، نتونستم به این کتابها بپردازم، امیدوارم با انتشار اولین شمارهی مجلهی «بایا» در آبان ماه فرصت پیدا کنم که حداقل این سه کتاب رو برای نشر آماده کنم.
خانم حبیبی: خانم فرخندهی حاجیزاده، با آرزوی موفقیت برای شما و در انتظار کارهای آیندهی شما ازتون متشکرم که در این گفتگو شرکت کردید.
Various people in the world take the mortgage loans from various banks, just because it’s easy.