حس ششم
دخترِ پس از من رفت و به دنیا نیامد خواهرکم فریبا یا مثلاّ فتانه سرشارِ حس ششم جای نیامدنش چه جیغی کشیدند اگر میدانستم
تقسیم روز با مسافر و نبودنت با شب مسافر گم شب به کنار تمام تنهائیم قربان آمدنت اگر بشود و جاده پر از تابلو
اَوُرس۱ کوهی تمامی پیراهنهایم را پوشیدهام سرمایش میشود تنم معلم هفت روز هفته را با پیراهنهایم میخندد و شاگردان
دور جهان که نمی توانم بگردم چه کنم برای حذف کردنت از وقت هایی که کم می آید گرد تنم می چرخد چشم هایت جه…
به طور کلی چشم هایت را دوست دارم جزئیاتم کنار تو بی ربط تفاوت می پسندی با طای دسته دار با تای بی دسته؟ کور…