اَوُرس کوهی
اَوُرس۱ کوهی تمامی پیراهنهایم را پوشیدهام سرمایش میشود تنم معلم هفت روز هفته را با پیراهنهایم میخندد و شاگردان
اَوُرس۱ کوهی تمامی پیراهنهایم را پوشیدهام سرمایش میشود تنم معلم هفت روز هفته را با پیراهنهایم میخندد و شاگردان
در زندگی لحظههایی دور خودت چمبر میزنی و حلقهی دورت تنگ و تنگتر میشود تا جایی که رویاهایت هم چرت میزنند. ناگهان با حضور یک…
نگاهی به رمان «از چشمهای شما میترسم» شهرزاد توتونچی نوشتهی فرخنده حاجیزاده صدای دانگ، دانگ، دانگ… ۱۲ بار میپیچد توی سرت. ساعت ۱۲ ظهر است،…
این گفتگو در کلاسهای فلسفه و ادبیات که پیمان سلطانی با دکتر منوچهر بدیعی داشته، ضبط شده است؛ با اجازهی آقای بدیعی از بخشهای مربوط…
فرخنده میگه: از کشور ادبیات آمدهام. ادبیات جهانم و زبان میهنم است. میهنی که تن به مرز و سیم وخار نمیدهد، به خصوص اگر سیم…
طلا نژادحسن بازخوانی رمان: «من، منصور و آلبرایت» نوشتهی فرخنده حاجیزاده.- پاریس: انتشارات خاوران، ۱۳۸۵ او، و منصور و آلبرایت همه بهانه است. بهانهای تا…
برای سیمین دانشور تولد ۸ اردیبهشت ۱۳۰۰ درگذشت ۱۸ اسفند ۱۳۹۰ نگهبان حوالهام میدهد به مدیریت بیمارستان. پلههای رفته را برمیگردم، با انگشت به در…
تولد آذر ۱۳۳۰ درگذشت ۵ اسفند ۱۳۸۵ ساعت نه صبح امروز گلبرگ های نارنجیِ گل پنج پرِمن ریخت روی کاغذ، پرچم های زرد روی ساقه…