چهاردهمین سالگرد قتل حمید و کارون حاجیزاده
فرخنده حاجیزاده کارونِ قهرمان بگو عزیز! بگو، بگو که وفای به عهد آموخته بودی «هیچ وقت بابابمُ تنها نمیذارم» و نگذاشتی. ولی کاش مانده بودی…
فرخنده حاجیزاده کارونِ قهرمان بگو عزیز! بگو، بگو که وفای به عهد آموخته بودی «هیچ وقت بابابمُ تنها نمیذارم» و نگذاشتی. ولی کاش مانده بودی…
زلالیها به: فرخنده حاجیزاده چاقوی خوش دست پاشیده برسقف کدام سلیستر حرف میزند تو چیزی نگو گلنار آمده بودم ببینمت دگمه را بفشارم آن سوتر…
آفتاب گریه شد کتابخانه گیسوی تو میشود عشق امانتت خیانت خواندم دستم که پیچید لای تقاطعاش / رسیدم به فلسفه! آفتاب گریه شد درختی ورق…